زمانی به تقدیر زمان  و علیرغم میل باطنی وبه اصرار مدیر عامل وقت وبا توجیه جوان گرایی ایشان  ،مجبور شدم مدیر عاملی شرکتی بزرگ و مهندسی  را بپذیرم  در حالیکه نه تجربه آن را داشتم و نه فرصت بود در این رابطه فکر کنم.

در روز معارفه چشمان نگران و معصومانه کارمندان آن شرکت را که با نگرانی به من نگاه می کردند در خاطر دارم ، آنها می خواستند از روی قیافه و نحوه حرف زدن من  بفهمند آیا من توان اداره شرکت  را دارم.

من خیلی صادقانه با آنها حرف زدم و گفتم تمامی تلاش خود را جهت پیشبرد  آن شرکت انجام خواهم داد.درست روز بعد یکی  از پیش کسوتان آن شرکت شاید به قصد شناخت در دفتر مدیر عامل حاضر شد و اولین چیزی که رک وراست از من پرسید این بود که آیا شما آمده اید این شرکت را از بین ببرید؟!!!

سوالی که من با آن همه اعتباری که برای  خود در طول خدمتم قائل بودم ، شگفتی من را باعث شد.

تمام هوش و استعداد خود را در جهت شناخت شرکت بکار بردم ،می خواستم گره های شرکت را باز کنم ،کمبود فضای کاری و مشکلات ساختمان محل کار،بازنشسته ها ،نداشتن محصول درست و حسابی ،ناراضی بودن بعضی مشتریان ،جوان گرایی ،تکنولوژی های نو ،رقبا و از همه مهمتر فشارهای شرکت مادر که از همه فشار ها طاقت فرساتر بود.

همراهی خوبی در شرکت وجود نداشت و ازهمه مهمتر وجود یک وبلاگ ناشناس و پر طرفدار که سعی می کرد افکار عمومی شرکت را مدیریت کند،بیشتر از همه نگران کننده بود.

من در دوره مدیر عاملی نتوانستم آنچنان  موثر باشم ولی سعی کردم تا آنجا که می توانم  به شرکت ضربه ای نزنم و حداقل شرایط را حفظ کنم.البته قضاوت در این خصوص مثل همیشه با کارمندان ، کارشناسان و مدیران  آن شرکت است.

در دوران مدیر عاملی به غیر از دوستان خوبی که پیدا کردم و هنوز از دیدن آنها خرسند می شوم ،درس آموخته های  خوبی فرا گرفتم که یکی از آنها فهمیدن این نکته بود که ویژگی های شخصیتی من متناسب با مدیر عاملی نیست ،آموزه ای که یک دنیا می ارزد.

من با تحمل سختی های فراوان  با گوشت وپوست  درک کردم که مدیر عامل حداقل سه ویژگی مهم زیر را بایستی داشته باشد.

  1. قدرت رهبری: (توان سخنرانی های الهام بخش،قدرت نفوذ در دیگران، شخصیت کاریزمایی)
  2. تفکر تجاری: (فکر اقتصادی داشتن ،توان زیاد در گرفتن پروژه و کار برای شرکت ،داشتن استراتژی های بلند مدت ،ایده های نو برای محصول جدید)
  3. تخصص مالی و قراردادی: (آشنایی کامل با اصول حسابداری مالی ،حسابرسی ،قانون تجارت ،سود وزیان و سرمایه گذاری و)

چیزی که با یک مدیریت ساده در یک شرکت بزرگ متفاوت است،جایی که EQ بیشتر از IQ  و توان رهبری بیش از توان فنی کارآمد است.

راستی نکته دیگری نیز یاد گرفتم مدیر عامل تنها فرد خیلی تنهای سازمان است.

توهم ،واقعیت، کدام بهتر است؟

تابستان های کار،مادر در نقش پدر

مدیر عامل  ،تنهاترین فرد سازمان

شرکت ,مدیر ,های ,عامل ,عاملی ,یک ,شرکت را ,مدیر عاملی ,مدیر عامل ,از همه ,در این

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خواص میوه ها شیک و با کیفیت طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل مسترنامداری طراحی گرافیک آموزش شطرنج و دانلود نرم افزار -پایگاه خبری خبرهای فوری پلدشت عقاید یک فرد بیخیال معرفی محصولات فروشگاه اینترنتی nafistarinha.com ارتباطات علم زندگی